هنوز تاریخ اخرین پستم رو ندیدم نمیدونم چن وقت ک گذشته
اول خواستم ی وبلاگ جدید بسازم جای جدید بی نام و نشون تر از الان
شاید هم تنها تر
شاید دوست داشتم ک دیگه منتظر پیام خواننده ایی مباشم
شاید هم از ورژن جدیدم فرار میکنم
دختری ک ب شدت دست خوش تغییرات شده
خسته تر
بی مهابا تر
پرخطا تر
پی پروا تر
و شاید هنوز هم ترسو
به کجا چنین شتابان دخترک ؟؟؟
اینم از مقدمه
حالا از کجا بگم؟
اتاق ب شدت به هم ریخته س
کلی درس عقب مونده دارم
و این درد عادت نگی منو بی حوصله تر از همیشه کرده
نمیدونم قضیه پک پک رو از کجا بابد بگم
و اصلا چ جوری بابد بگمش
تنها چیزی ک الان تو ذهنم رژه میره تا بنویسمش اینکه از صبح منتظرم پیام بده
نمیدونم
یعنی 165روز زمان کمیه برای عادت یا کافیه
ولی از وقتی ک نمینویسمت وبلاگ خیلی نیاز دارم به اینکه بگم از زندگیم برای کسی
اومدم اینجا دوباره ک نیازم کمرنگ تر شه
دوس ندارم با همه حرفام کلافه ش کنم
تازگیا ه همش غیرتی میشه
بنظرم اونم بی حوصله س برای حرفای من
مخصوصا ک 80درصدشون رو هم حرفای دخترونه تشکیل میده
ترجیح میدم اینجا برای تو بگم
تو بااااااااااید خوب گوش کنی ب همه حرفام به همه ی روزمرگیام با دقت گوش بدی
حرفایی ک شاید بعدا خودمم حوصلم نکشه ک بخونمشون
شاید بعد ها ب شدت ازشون خجالت زده بشم
اول نمیخاستم از جریان دیشب برات بگم
ولی یادم افتاد ک باید راجبش بگم و بنویسم تا زودتر فراموشش کنم
ک راجبش با پک پک حرف نزنم
دیشب برای دختر عمه ی 16 سالم انگشتر نامزدی اوردن
بدترین قسمتش اینجاس ک داماد خواستگار من بود قبلا و همه از اینکه چقد پسر خوب و اینده داریه تعریف کرده بودن
قسمت بدش مربوط به اینجا میشه ک اگه زندگی جالبی منو به اغوش نکشه اول از همه مامانم زندگی خوب اون پسرو ک الان تبدیل شده به شاهده زنده ی روبروم رو به رخم میکشه
پسره رو اولین بار بود ک دیشب می دیدمش از نظر ظاهری خوب بود حتی میشد بگی خوش قیافه س
رنگ چشماش رو از جلو میشد متوجه شد ک رنگیه و از دور هم میشد تشخیص داد ک سیاه نیس
ی ذره هم بور بود با قد بلند و هیکل تقریبا متناسب
تنها نقصی ک میتونستی با ی سلیقه و انتظار معمولی ازش بگیری بینیش بود
اما از نظر اخلاقی
خب از اونجایی ک من اولین بار بود ک دیشب از نزدیک میدمش معلومه ک اخلاقش دستم نیس
متولد 71 ئه و رفتارش بچه ساله
اما به هیچ عنوان خجالتی نیس
حس خوبی ندارم از اینکه بگم دیشب بار ها و بار ها باهاش چشم و تو چشم میشدم و نگاه نسبتا ممتدش رو حس میکردم
برام عجیب بود این رفتارش
چون حتی حفظ ظاهر هم حکم میکنه تو مجلسی ک همه خانومن و فقط تو اقایی نگاه ت رو روی کسی زوم نکنی اونم کسی ک همه میدونن خانوادت برای امر خواستگاری پا پیش گذاشتن
و اون جواب رد داده
اونم با اون شکل و طرز ناجالب
حس میکنم ی کم لوس هم هست
پووووووووووووووف
عجب جریانی شده ها حسش نیس باقیش رو بنویسم باشه برای بعد
شایدم باشه برای دست های زمخت فراموشی
پ ن:
متین ادرس وبتو ندارم اگه باز سر زدی بزار برام
همزاد تو رو هم ندارم
,ک ,رو ,هم ,شاید ,تو , ,ب شدت ,شاید هم ,بی حوصله ,باشه برای
درباره این سایت